روزی پر از لبخند ...
بعد از 29 روز دوری ودلتنگی و بدقولی من قرار شد
شنبه ساعت 2ونیم همدیگرو ببینیم که ... عزیزم با یه ناهار ساده تشریف بیارن ....
با کلی ذوق وشوق ساعت 2 از خونه راه افتادم به سمت جای همیشگی ...
ساعت 2و بیست دقیقه بود به خیال اینکه این دفعه دیگه زودتر میرسم ، تصمیم گرفتم خ گ رو پیاده برم و حرفهای اون روز رو مرور کنم
چه هوای دو نفره قشنگی بود که دلتنگی منو بیشتر میکرد ...
ساعت 2و نیم بود که ... عزیزم پیام داد کجایید ...
فهمیدم این دفعه هم ایشون زودتر رسیدن
نزدیکه جای قرار بودم که نگاهم رفت به سمت سر کوچه که عشقمو دیدم ...
عشقی که لبخند و مهربونیاشو با دنیا عوض نمیکنم ...
عشقی که بودنش تو قلبم ابدیه ...
عشقی که این چند روز دوری ازش خیلی سخت بود ...
خیلی سخت ...
بعد از سلام و احوالپرسی و صحبت از همه چیز و همه جا وهمه کس و نگا های عاشقانه و پر از حرف ....
رفتیم سراغ خوراکی ها و کادوها ...
و اما کادو ها ...
کادوهای ولنتاین
کادوهایی که ساده بودنشون باعث قشنگ تر شدنشون شده بود ...
ممنون عزیزم ...
و اما خوراکی ها ...
خوراکی های اون روز شدن ناهار دو نفره ما ...
چقدر خوراکی گذاشتن تو دهن ...مو دوست دارم
الهی ...
............................... این قسمت به دلیل ناراحتی عشقم جای خالی میماند
ساعت 4 ونیم بود که تصمیم گرفتیم بریم ...
انقدر لحظات با تو بودن شیرین و قشنگه که از تو جدا شدن خیلی سخته ...
لحظات با تو بودن انقدر زود میگذره که کلی حرفا و خوراکی هامون یادمون میره و اما برعکس لحظات بی تو بودن ...
بگذریم ...
حرف زدیم و پاستیل خوردیم و خندیدیم ...
مسیر قدم زدن دو نفرمون این سری طولانی تر شد شاید به خاطر اینکه دلتنگی این سری بیشتر از قبل بو د ...
شاید به خاطر اینکه نیاز به پیش هم بودن این سری خیلی بیشتر بود ...
داشتیم به سمت تاکسی میرفتیم که پیشنهاد دادم بریم ع ج ،آخه دوست داشتم بیشتر کنار ...م باشم و ناراحتی رو که باعثش بودم رو جبران کنم ...
رفتیم بالا . چقدر خوب شد که رفتیم
خیلی خوش گذشت ...
با ... آسانسور بازی و خندیدن و ترسیدن و حلقه انتخاب کردن و مانتو پسندیدن و ... گذشت
آسانسوری که برای بار آخر سوار شدیم برعکس قبلی ها غم توش بود ...
شاید بگی چرا غم ...
به خاطر چشمای تو ومن ...
چشمایی که لحظات آخر برعکس قبلی ها که توش شیطنت داد می زد این بار ...
بیخیال ...
سوار تاکسی شدیم و به سمت خونه راه افتادیم ...
مثل سری قبل نرسیده به کوچه خودمون پیاده شدیم و چند تا کوچه پیاده اومدیم ...
من میرفتم و ...م به دنبال من
آقا شما خجالت نمیکشی دنبال دختر مردم راه میافتید ...
برعکس سری قبل این بار چون مشغول صحبت با ... بودم نفهمیدم کی رسیدم خونه ...
و دوباره دوری و دلتنگی ...
به خاطر بودنت ممنون ...
به خاطر همه محبت ها و مهربو نیات ممنون ...
دوستت دارم ...
خیلی ...
نظرات شما عزیزان: